جدول جو
جدول جو

معنی چاک کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چاک کردن(اَ جُ مَ کَ / کِ دَ)
چاک زدن. پاره کردن. دریدن. شکافتن. خراشیدن:
بکردند چاک آن کیی جوشنش
بشمشیر شد پاره پاره تنش.
فردوسی.
به آب اندرون تن در آورده پاک
چنان چون کند خور شب تیره چاک.
فردوسی.
فکند آن تن شاهزاده بخاک
بچنگال کردش جگرگاه چاک.
فردوسی.
کواکب بر بساط مجره کاه بگستردند و صبح جامه چاک کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 159) ، در مصیبت عزیزی جامه بر تن دریدن. گریبان دریدن یا جامه بر تن پاره کردن در عزا و ماتم یا از شدت اندوه و الم. چهره بناخن شخودن:
همه جامۀ پهلوی کرد چاک
خروشان بسر بر همی ریخت خاک.
فردوسی.
بیفتاد ز اسب آفریدون بخاک
سپه سر بسر جامه کردند چاک.
فردوسی.
بزد دست و جامه بدرید پاک
بناخن دو رخ را همیکرد چاک.
فردوسی.
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چال کردن
تصویر چال کردن
گود کردن، دفن کردن چیزی در زیر خاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم یا جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن
فرهنگ فارسی عمید
محو کردن، زدودن -1 با دست یا با زبان یا آلتی چیزی را از چیزی بردن چنانکه مرکب را از کاغذ و کلمه را از نامه و مانند آن زدودن ستردن محو کردن، خالی کردن تهی کردن، نظیف کردن تزکیه تنقیح، روفتن تمیز کردن نظیف کردن، نمازی کردن پاک کردن از پلیدی طاهر کردن استنجاء، صاف کردن خالص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نقش کردن نوشته ها و تصاویر روی کاغذ باآلات و ابزار مخصوص طبع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چال کردن
تصویر چال کردن
گود کردن عمیق کردن، چیزی را زیر خاک کردن دفن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک کردن
تصویر خاک کردن
بخاک سپردن، دفن کردن، پوشانیدن بزیر خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک کردن
تصویر خاک کردن
((کَ دَ))
به خاک سپردن، دفن کردن، در کشتی، نشاندن حریف روی پا و در پشتش قرار گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاک کردن
تصویر هاک کردن
((کَ دَ))
گرم کردن دست یا هر چیز سر به وسیله حرارت نفس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاق کردن
تصویر چاق کردن
((کَ دَ))
سر حال آوردن، آماده کردن قلیان، چپق یا وافور برای استعمال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چال کردن
تصویر چال کردن
((کَ دَ))
گودال درست کردن، زیر خاک کردن، دفن کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
منتشرکردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
Clean, Clear, Efface, Purify, Scrub, Wipe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
Imprint, Print
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
imprimer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
nettoyer, clarifier, effacer, purifier, frotter, essuyer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
imprimir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
afdrukken, printen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
schoonmaken, verduidelijken, wissen, reinigen, schrobben, afvegen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
imprimir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
limpiar, aclarar, borrar, purificar, fregar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
imprimere, stampare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
pulire, chiarire, cancellare, purificare, strofinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
prägen, drucken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
limpar, esclarecer, apagar, purificar, esfregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
印刷 , 打印
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
清洁 , 澄清 , 擦除 , 净化 , 擦洗 , 擦拭
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
drukować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
sprzątać, wyjaśniać, wymazać, oczyszczać, szorować, wycierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
відбиток , друкувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
чистити , уточнювати , стерти , очищати , витирати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
reinigen, klären, löschen, schrubben, abwischen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چاپ کردن
تصویر چاپ کردن
отпечатывать , печатать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
очищать , прояснять , стирать , мыть , вытирать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
ทำความสะอาด , ชี้แจง , ลบ , ชำระล้าง , ขัด , เช็ด
دیکشنری فارسی به تایلندی